English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8099 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adscititious U دارای منبع خارجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
read in U ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
isogenous U دارای یک منبع
graphics U کارت اضافی برای PC یا Macintosh که متن ها ایجاد شده یا تصاویر را با یک منبع ویدیویی خارجی ترکیب میکند
bare base U فرودگاهی دارای خط اتومبیل و تاکسی و منبع اب اشامیدنی
objectives U دارای وجود خارجی
objective U دارای وجود خارجی
extrinsic U دارای مبداء خارجی
substantialize U دارای وجود خارجی کردن یاشدن
in nature U همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
behind the scenes U در پشت پرده دارای اطلاعات خصوصی یا خارجی
ups U منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
positive externalities U صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
uninterruptable power supply U منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
deadlock U موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
exterior angle U زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
impurity U جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
external symbol dictionary U فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
line source U منبع خطی منبع شبکه
outwork U استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
foreign exchange U پول خارجی ارز خارجی
wilson U پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies U عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
exchanged stabilization fund U مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
supplying U منبع
cistern U منبع
cistern U منبع اب
cisterns U منبع
fount U منبع
cisterns U منبع اب
supplied U منبع
receptacles U منبع
supply U منبع
pool U منبع
pooled U منبع
water system U منبع اب
wellspring U منبع
head spring U منبع
hotbeds U منبع
hotbed U منبع
source code U کد منبع
reference U منبع
references U منبع
small reservoir at well top U منبع
pools U منبع
receptacle U منبع
rootstock U منبع
resource U منبع
resourc U منبع
fountains U منبع
origin U منبع
origins U منبع
fountain U منبع
source U منبع
water supply U منبع اب
water supplies U منبع اب
mines U منبع مامن
power supply U منبع انرژی
mine U منبع مامن
store of value U منبع ارزش
thermal reservoir U منبع گرمایی
wellhead U منبع چشمه
incandescent source U منبع ملتهب
mined U منبع مامن
mains supply U منبع شبکه
heat supply U منبع حرارتی
agency of communications U منبع ارتباط
system resource U منبع سیستم
electron emitter U منبع الکترون
thermal reservoir U منبع گرما
light point U منبع روشنایی
cold water supply U منبع ابسرد
lighting source U منبع روشنایی
cooling water supply U منبع اب سرد
resource U منبع ممر
current supply U منبع جریان
light source U منبع نور
data source U منبع داده
information source U منبع اطلاعات
image source U منبع تصویر
illuminant U منبع نور
voltage source U منبع ولتاژ
voltage source U منبع قدرت
noises U منبع تغذیه
noise U منبع تغذیه
voltage source U منبع الکتریسیته
magnetic storage U منبع مغناطیسی
cold body U منبع سرد
elevated tanke U منبع اب هوائی
source U منبع منشاء
resource allocation U اختصاص منبع
excitation source U منبع برانگیختگی
authority U منبع موثق
neutron source U منبع نوترون
power source U منبع قدرت
radiation source U منبع تشعشع
power supplay U منبع قدرت
aliunde U از منبع دیگر
resource file U فایل منبع
word of mouth <idiom> U از منبع موثق
source U منبع برق
second source U منبع دوم
originals U منبع سرچشمه
original U منبع سرچشمه
resource sharing U اشتراک منبع
source of power U منبع قدرت
resource management U مدیریت منبع
power supplay U منبع تغذیه
fountainhead U منبع خبر
source computer U کامپیوتر منبع
source of power U منبع انرژی
source program U برنامه منبع
source register U ثبات منبع
source routine U روال منبع
energizer U منبع انرژی
power supply U منبع تغذیه
elevator boot U منبع بالابر
energy supply U منبع انرژی
source listing U لیست منبع
source data U دادههای منبع
message source U منبع پیام
source document U سند منبع
source language U زبان منبع
grid bias supply U منبع ولتاژشبکه
attack origine U محل یا منبع تک
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
switches U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
source data automation U خودکاری داده منبع
source listing U لیست برداری منبع
bonanza U منبع عایدی مهم
x ray source U منبع اشعه رونتگن
turn-offs U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
emergency power supply U منبع قدرت اضطراری
turn-off U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
turn off U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
mechanical energy reservoir U منبع انرژی الکتریکی
electronic power supply U منبع تغذیه الکترونیکی
welding source U منبع جریان جوش
magnetic tape store U منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
authority U منبع صحیح و موثق
gravy train U منبع در امد نامشروع
motors U منبع نیروی مکانیکی
switched U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
switch U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
non renewable resource U منبع بازگشت ناپذیر
non renewable resource U منبع تجدید ناپذیر
resource sharing U اشتراک گذاشتن منبع
bonanzas U منبع عایدی مهم
cash cow <idiom> U منبع خوبی از پول
cisterns U حوضچه ارامش منبع
goldmines U منبع در آمد سرشار
goldmine U منبع در آمد سرشار
cistern U حوضچه ارامش منبع
radix U پایه منبع اصلی
magnetic store U حافظه یا منبع مغناطیسی
power supply cable U کابل منبع تغذیه
motor- U منبع نیروی مکانیکی
motored U منبع نیروی مکانیکی
power supply cable U کابل منبع قدرت
power supply switch U کلید منبع تغذیه
site of the find U منبع [باستان شناسی]
information resource management U مدیریت منبع اطلاعات
line source U منبع خطی شکل
archeological site U منبع [باستان شناسی]
provenance U منبع [باستان شناسی]
motor U منبع نیروی مکانیکی
gravy trains U منبع در امد نامشروع
magnetic energy storage U منبع انرژی مغناطیسی
candlepower U شدت نور یک منبع
voltage source U منبع فشار الکتریکی
low voltage supply U منبع فشار ضعیف
low frequency source U منبع فرکانس پایین
internal power supply U منبع تغذیه داخلی
light source colour U رنگ منبع نور
back berm U سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
uninterruptable power supply U منبع تغذیه وقفه ناپذیر
gravy trains U منبع درامد بدون زحمت
aircraft battery U منبع الکتریکی برای هواپیما
mains electricity U منبع الکتریسیته محلی مشتریان
lay in <idiom> U ذخیره منبع وموجودی چیزی
gravy train U منبع درامد بدون زحمت
powers U توقف منبع تغذیه الکتریکی
mains power supply unit U واحد منبع تغذیه شبکه
powered U توقف منبع تغذیه الکتریکی
power U توقف منبع تغذیه الکتریکی
powering U توقف منبع تغذیه الکتریکی
r f power supply U منبع توان بسامد رادیویی
symbolic U نوشتن برنامه به زبان منبع
source data automation U کنترل خودکار داده منبع
symbolically U نوشتن برنامه به زبان منبع
Recent search history Forum search
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
1cartridge
1offshoring
1veterans
1Bravetown
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1the rate of diffusion will be less than if the pure solvent was exposed to the air
1 tofu معنی این کلمه تو دیکشنری نیست
0انباره خارجی
0مقاومت حرارتی
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com